یازده ماهگیت مبارک
سلام به پسر عزیز و نازم ... سانیار جونم، بیست و چهارم فروردین ماه یازده ماهه شدی، مبارک باشه نفسم. اصلا باورم نمی شه عزیزکم! پارسال این روزا چه حالی داشتم! با شکم قلمبه روزا رو میشمردم و حالا دنبال تم تولد یک سالگیتم ... چقدر زود گذشت... تو چقدر بزرگ شدی... اون وروجک کوچیکی که روزای اول حتی نمی تونست گردنش رو حرکت بده، وقتی شیر رو برمی گردوند شیر روی صورت و گردنش می رفت و اگر به پهلو نمی خوابوندمش ممکن بود شیر بپره تو گلوش و خدای نکرده بره تو راه تنفسش ، اون فسقلی کوچیک و ظریفی که وقتی دهنش رو مثل ماهی باز و بسته می کرد ما ذوق زده می شدیم، اون پسرکی که وقتی می خواست گریه کنه اول صورتش رو جمع می کرد و م...